توضیحات
زبان و تفکر (روان شناسی شناختی)
فرضیه نسبیت زبانی (LRH) حاکی از این است که زبان در شیوۀ ادراک و اندیشۀ مردم دربارۀ جهان تأثیر میگذارد. این فرضیه روی تفاوتهایی که هم در واژگان و هم در دستور زبانهای گوناگون وجود دارد تمرکز میکند و نشان میدهد که گویندگان یک زبان خاص، به تفکر، ادراک و یادآوری جهان با شیوه خاص همان زبان هدایت میشوند؛ بنابراین استفاده کنندگان زبانهای گوناگون تمایل دارند که درباره جهان نگرش متفاوت داشته باشند. خاستگاه این نظریه را بیشتر میتوان در کارهای سپیر زبانشناس (۱۹۲۹)، که زبان انگلیسی را با تعدادی از زبانهای بومی آمریکایی مطابقت دارد پیدا کرد. او نتیجه گرفت که تفاوتهای زبان ها، ادراک مردم از محیطهای خود را تغییر میدهند، اما فرضیۀ نسبیت زبانی تا حد زیادی با کار وورف عجین است. (۱۹۶۵) او زبانشناس دیگری بود که زبانهای بومی آمریکایی را مطالعه کرد و متقاعد شد که تفاوتهای زبان ها، انواع تفکری را که مردم میتوانند داشته باشند تعیین میکنند.
این نظریه را اغلب نظریه وورف سپیر مینامند، یا چون عقاید وورف تأثیر زیادی داشته است، آن را فرضیۀ وورفی میگویند. روانشناسان تشخیص دادهاند که دست کم دو نسخه از فرضیه نسبیت زبانی وجود دارد که در تأکید و معنای ضمنی متفاوتند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.